من بارها شماره ات را می گیرم !
و کسی در گوشم مدام زمزمه می کند !
دستگاه مشترک مورد نظر .. خــــــامـــــــوش است....
من برایش از تــو حرف می زنم !
اما او
سر حرفش می ماند !
واژه هایی که عاشقانه می شوند …
ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …
عاشقانه هایی که می نویسی جز او …
همه را به یاد عشقشان بیاندازد…
و تو …
همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …
†ɢα'§ :
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی بر میگرده..
اشک که از آب زلال تره چرا مسافر من…..
بر نمی گرده…؟
این روزها دچار سر گیجهام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشدهام! حتی گاهی میترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای ابــری غربت دارد …
ϰ-†нêmê§ |